۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

ای مردان سرافراز ایران زمین..! روسری هاتون !! رو بردارین که سیاهمون کردن...! (اافشای توطئه اتحادیه زنهای مرد خفه کن ایران! )

برادرا...! سرمون رو تا گردن گول
مالیدن..! ما قربانی توطئه شوم
" اتحادیه زنهای مرد خفه کن ایران
" ، شدیم..!
ظاهرا همه این
داستانها (تقلب انتخاباتی و سرکوب
و...) یه نقشه دقیق و شدیدا برنامه
ریزی شده بوده ، که اونا کشیدن تا
با سواستفاده از بخش قویا آسیب
پذیر جامعه ما ، یعنی مردان
متاهل و مخصوصا زی ذی ها (زی
ذی=زن ذلیل یا موجودی که خدا
دو دستی زده تو سرش و خواسته
تقاص گناهان خودش و جد و
آبادش رو ،یجا و تو همین دنیا پس
بده..!) ،، حقوقی رو که اجداد
شجاع ما با هزاران سال مبارزه
هوشمندانه و تلاش بیوقفه ،
ازشون سلب کردند ( و بلکه صد
برابرش رو ) رو از حلقوم ما
بکشن بیرون...! خلاصه ماجرا با
توجه به اسناد موجود در سفارت
روسیه که الان نزد وزارت خارجه
ونزوئلاست ، بدین ترتیبه : اعظم
السادات نمی دونم چی چی ( زن
محمود ) عصر روز انتخابات (به
تحریک اعضای کمپین "با
امضاء،باباتون رو در میاریم..! " )
به محمود مادر مرده زنگ میزنه و
میگه " دارم دست بچه هام رو
میگیرم و برمیگردم خونه بابام...،
فردا هم مهرم رو میذارم اجرا تا...!
مگه اینکه فردا تو رئیس جمهور
بشی...! " اون بیچاره هم از
ترسش زود برمیگرده وزارت
کشور و تند تند آمار آرا رو عوض
میکنه...! بعدش طبق پیش
بینی(اتحادیه زنان...) ما واسه
اعتراض ریختیم تو خیابون و اونا
هم واسه اینکه ما شک نکنیم،نه
تنها همرامون اومدن، بلکه
جسورانه جلوتر راه رفتن ( و گند
زدن به تمام افسانه ها و اسطوره
های شجاعت و مردانگی ما...!) و
جلو باطوم و اشک آور ، سینه سپر
کردن و وقتی ما مجبور به فرار
میشدیم ، اونا وایمیسادن (تا ضایع
شیم و اعتماد بنفسمون به باد فنا
بره...! ) و...اینجوری تونستن اعتماد
و احترام ما رو حسابی جلب
کنن...! از اون طرف ، همسران
برادرای خودسر، توی گوششون
میخوندن که اینا(یعنی سبزها)
دنبال رای نیستن، براندازن..!،از
اسرئیل اومدن و... تا اون برادرای
مظلوم!!! ، همون دو زار عقلشون
رو از دست بدن و اون مدلی
جفتک پرونی کنن که دیدیم و
شنیدیم و چشیدیم...! در ادامه
مرحله مرحله پیش رفتن ، تا
بالاخره سر قضیه مجید ، آس
خودشون رو رو کردن...! و شد
آنچه نباید...! ظرف چند ساعت
امپراطوری و تمدن چند هزار ساله
ما ، سقوط کرد...!!! اما برادرا این
تازه شروع ماجراست..! حواستون
رو جمع کنید! اگه فردا یکی دیگه
از بچه ها رو گرفتن و زن خبرنگار
فارس مخش رو زد که اگه بری با
دستکش ظرفشوئی ازش عکس
بگیری،، همه سبزا کپ میکنن..! و
اونم گوشاش دراز شد...!
چی..؟؟؟ یعنی ما هم باید ظرف
بشوریم؟؟ تاریخ راجع ما چگونه
قضاوت خواهد کرد ؟؟ اگه
بشوریم ،بعدش جاروب و آشپزی
و زبونم لال روم بدیوار ،روزی
میرسه که یه مرد!!!!! پوشک بچش
رو عوض کنه! وامصیبتا...! اونوقت
دیگه هیچ چیز جلوشون رو
نمیگی585;ه..! آینده تاریکی رو می78;ونم
ببینم که مردان مجرد در سیاهچال
اسیرن..! روزهای تاریکی که وقتی
یه زن تو خیابون راه میره،، 4 تا
مردش!!! ، سرتا پا برزنت پوش با
برقع بر سر،پشت سرش(با حفظ
5 متر فاصله!) با سرای خمیده و
دست بسینه،، راه میرن...! جواب
پسرانمون و پسرانشون رو چی
میدیم؟؟ آیا اونا راضین ما به این
قیمت از شر محمود (هر چقد که
نامرد باشه...!) خلاص شیم؟؟آیا
هرگز ما رو خواهند بخشید؟؟ پس
واسه آزادی مجید،اگه لازمه در
اوین رو از جا در بیارین ، ولی
میراث گرانقدر اجداد با ابهتمون رو
از دست ندید که تنشون توی گور بد
جور رفته روی ویبره...! یادتون نره
که شما مردین و حق همیشه با
مرداست ، حتی اگه خلافش ثابت
شه...! پس بحرف
مسیح،معصومه،کبری و خلاصه هیچ
زنی گوش ندین...! و خودتون
باشین...! پی نوشت اول : بجون
محمودکم که میخوام دنیا نباشه ،
اگه اون باشه...!داستان طنز بود..!
پی نوشت دوم : گر مرد رهی میان
خون باید رفت....! بی چادر و کیف
و روسری باید رفت....! تو گوی که
مردی و هیچ مجوی...! خود راه
بگویدت که چون باید رفت...! تذکر
حیاتی : ای کاش مردها بیشتر می
اندیشیدند...! ای کاش مردها بیشتر
می اندیشیدند...! تذکر سرنوشت
ساز : راجع به یک نوشته
طنز،بدون در نظر گرفتن مواضع
نویسنده گور بگور شدش..!
قضاوت نکنید..! در این مورد فعلی
شاید نویسنده گاگول! داره مردایی
رو مسخره میکنه که اونجوری فکر
میکنند..! این رو با توجه به تذکر
حیاتی که اون بدبخت!!! کمی بالاتر
داده،میگم...! تذکر فاینال :
برادرم...! حجاب تو کوبنده تر از
باطوم ا.ن است...!

برچسب‌ها: