رستاخیز شده بود..!داشتیم از رو پل صراط رد میشدیم..،ییهو دیدم ته دره خودسرا جلو جهنم صف کشیدن.!همه صورتاشون سیاه و چوب در ماتحتشون(آستینشون!)فرو شده بود..!ناگهان ته صف محمود رو از دور دیدم..!اما صورتش نورانی بود!پام بزمین چسبید!نکنه ما راجبش اشتباه میکردیم؟؟ شاید نیتش خیر بوده که ملت رو لت و پار میکرده...شاید ما بدون اینکه خودمون فهمیده باشیم از بی بی سی پول گرفته باشیم؟؟؟ آخه ازین انگلیسی های ماز مور ! هر کاری برمیاد...! اگه اینطور باشه وای بر ما...! باید یکاری میکردم ، پس واسه خودشیرینی! سریع وبا هیجان انتظامات رو صدا زدم:"آقا اشتباه شده..اون مدیر کل جهان بوده..تو کاراکاس کلی خونه ساخته.جهیزیه تو کومور..!"طرف زد زیر خنده و گفت:نه گل پسر!اون که قراره بره تو بند چنگیزوتیمور.!،ولی چون رئیس تدارکات ایرانیه،چوبشون تموم شده و بجاش از لامپ مهتابی استفاده کردن..!
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی